مصاحبه انجام شده در ۱۳۸۳/۰۹/۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم
سابقهی آشنایی من با جناب آقای علامه به حدود ۴۵ سال قبل برمیگردد . من در حسینیهی مرحوم عتیقهچی ـ دایی آقای علامه ـ در خیابان شاپور ( وحدت اسلامی ) منبر میرفتم . مرحوم عتیقهچی زن و بچه نداشت . خانهاش حسینیه بود و خودش هم وقف خدمت به اهل بیت ( ع ) . در كار عتیقه بود و هر چه درمیآورد ، خرج این حسینیه میكرد . او در زمان طاغوت در تولدها و شهادتهای ائمهی اطهار ( ع ) جلسه میگذاشت. هم چنین شبهای شنبه در تمام سال مجلس هفتگی داشت . اما اوج ارادت مرحوم
عتیقهچی به آستان مقدسهی حضرت زهرا ( س ) بود . ماههای جمادی الاولی و جمادی الثانی دو ماه متوالی جلسه داشت و اهالی محلهی شاپور و گاهی مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری در این مجلس شركت میكردند . مرحوم علامه هم در این مجلس زیاد میآمدند . این مجلس صفایی داشت . در این مجلس من منبر میرفتم و ایشان نسبت به حقیر محبت و عنایت زیادی داشت . بعدها آقای علامه صبحهای جمعه مرا منزل خودشان دعوت كرد . من ابتدا از ایشان شناخت زیادی نداشتم ؛ فقط میدانستم ایشان رئیس
مدرسهی علوی است و فكر میكردم حالا كه ونك میروم ، به یك باغ چند هزار متری و یك ساختمان خیلی مجلل وارد میشوم . وقتی به ده ونك رفتم و منزل ایشان را پیدا كردم ، با یك در چوبی قدیمی مواجه شدم . ایشان به وقت ملاقات خیلی اهمیت میدادند و وقتی با كسی قرار داشتند ، در حیاط قدم میزدند . تا من در زدم ، ایشان در را باز كردند و من وارد خانه شدم . دیدم عجب ! خانهای قدیمی كه از آن بوی زهد و اعراض از دنیا به مشام میرسد . آن چه در ذهنم بود ، با این ، از زمین تا آسمان فرق میكرد . یك ایوان كوچك ، یك در چوبی ، یك اطاق ۳ در ۶ با چند فرش قدیمی و چند پردهی چلوار خیلی تمیز .
خلاصه من صبحهای جمعه میرفتم منزل ایشان . بعضی از جمعهها ، دبیران مدرسه خدمت ایشان بودند و صحبت میكردند . به محض این كه من وارد میشدم ، ایشان میآمدند دم در اتاق ، خیلی مؤدب و دو زانو مینشستند . بعضی از جمعهها ایشان تنها بود . من حالاتی از ایشان دیدم ؛ از جمله یك بار در دهه ی عاشورا ، خطبه ی حضرت سید الشهدا( ع ) هنگام حركت از مكه به جانب عراق را خواندم . من بودم و آقای علامه . به محض این كه گفتم : خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة ( مرگ برای فرزند آدم مانند گردن بند به گردن دختر قرار داده شده است . ) یك دفعه دیدم آقای علامه که كانون شور و عشق به امام حسین ( ع ) بود ، شانههایش میلرزد و سیلاب اشك از گونه و محاسنش میچكد . حال عجیبی داشت !
در این جا نکتهای را به شاگردان مدارس علوی و اقمار آن تذكر میدهم و آن این است كه ما نسبت به امام حسین ( ع ) خیلی كوتاهی میكنیم . ما هر چه داریم از سیدالشهدا ( ع ) و قیام او داریم . این واقعا جفاست كه كسی در طول هفته ، یك بار نگوید : السلام علیك یا ابا عبدالله . ما نمازمان را از قیام امام حسین ( ع ) داریم . اگر قیام امام حسین ( ع ) نبود ، اسمی از اسلام و قرآن نبود . حسین منی و انا من حسین . این كه گوشت و پوست و خون امام حسین ( ع ) از پیامبر است ، معلوم است ، اما پیامبر می فرمایند : انا من حسین. قرآن ، نماز ، حج و جهاد … همه و همه به بركت امام حسین ( ع ) است .
روح بچهها صاف است. من به همهی آنها توصیه میكنم : عزیزان ! روزی ۱۰ دقیقه وقت خود را صرف امام حسین كنید . بعد از نماز صبح ، زیارت عاشورا بخوانید ، حدود ۷ دقیقه طول میكشد . اگر این پیوند و بستگی با امام حسین ( ع ) شروع بشود ، لذت محبت امام حسین ( ع ) دل انسان را میگیرد . آن وقت انسان تحت سرپرستی اهل بیت قرار میگیرد و تجربه شده است كه این افراد در مواقعی كه با مشكلات ، دشواریها و ناملایمات زندگی مواجه می شوند ، دستی از غیب به دادشان میرسد و نجات پیدا میكنند . این عنایات اهل بیت است كه همه كارهی خدا هستند .
ما به امام حسین ( ع ) میگوییم : آقا جان من فقیرم ـ چه فقر اخلاقی و چه فقر مادی ـ مرا بینیاز كن . چون ما امام حسین را واسطهی فیض الهی میدانیم ، آن حضرت میدهد اما از خزانهی خدا . اگر در مشكلات علمی کسی واماند ، وقتی به امام حسین ( ع ) متوسل میشود ، یك مرتبه برقی میجهد و از آن ظلمت و تاریكی بیرون میآید .
عزیزان ! این زیارت عاشورا بركتی دارد . البته دنیای ما كوچكتر از آن است كه ما بخواهیم مقامات ائمه ( ع ) را این جا بفهمیم . معصوم را جز معصوم نمیشناسد . سعی كنید این ارتباط با امام حسین ( ع ) را منظم داشته باشید . هم در زندگی دنیا موثر است هم در زندگی آخرت . اگر جوانها این ارتباط را داشته باشند ، عنایات امام حسین ( ع ) آنها را حفظ خواهد كرد .
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بنده پروری داند
ما از محبت اهل بیت چیزی بالاتر نداریم. اگر انسان این ارتباط را داشت ، خدا از جایی كه گمان نمیكند ، امور زندگی او را تمشیت خواهد كرد .
مهر تـو را بـه عـالم امـكان نـمی دهـم
این گنج پر بهاست ، من ارزان نمی دهم
جان می دهم به شور لقای تو یا حسین
گـر پـای بـر سـرم نـنـهی جـان نـمی دهم
من كه برای روضه خانهی ایشان میآمدم موقع رفتن خودشان بلند میشدند و كفش مرا جفت میكردند . این به خاطر ارادت ایشان به امام حسین بود . آقای علامه جدا شیفتهی محبت اهل بیت بود و این بالاترین نعمت است و به واسطه ی این نعمت انسان مورد عنایت قرار میگیرد .
آخرین ملاقات من با ایشان موقعی بود که بعد از عمل برای عیادت خدمتشان رسیدم . تا وارد شدم با آن حالشان تمام قد جلوی من بلند شدند و احترام کردند . من که کسی نیستم ولی این ارادت و احترام ایشان به سادات را نشان میدهد .
آقای دکتر محمد علی فیاض بخش از سال اول دبیرستان تا دانشگاه که در رشتهی علوم تربیتی به درجه دکتری رسیده زیر نظر آقای علامه بوده است . مدرسهی راهنمایی علوی (نیک پرور) حدود بیست سال با مدیریت ایشان اداره میشد . ایشان کتابی دارد در مورد خاطرات خودش با آقای علامه که خیلی ارزنده است. ( حدیث آرزومندی ) جملهای در این کتاب من را تکان داد که واقعا جالب توجه است . ایشان مینویسد که یکی از معلمان مدرسهی راهنمایی در درس تاریخ در بحث صدر اسلام ، در مورد خلیفهی دوم ، تعبیر «حضرت» را به کار برده بود . این خبر به گوش آقای علامه رسید . آقای علامه به من تلفن کرد و چنان سر من فریاد زد که بدن من به لرزه درآمد و تلفن از دستم افتاد . این مطلب خیلی قابل تعمق است ؛ چون انسان در حال غضب ، چهره و چشمانش قرمز میشود و اگر رودررو بر سر کسی داد بزند ، ممکن است او کمی بترسد . اما از پشت تلفن ، آن هم شخص بزرگسال و تحصیل کردهای مانند آقای دکتر فیاض بخش چگونه بدنش میلرزد و تلفن از دستش میافتد ؟ من میگویم این آقای علامه نبود که بر سر ایشان داد زد و بدن ایشان به لرزه آمد ، بلکه این جبرئیل امین بود که از زبان آقای علامه فریاد زد . آری تبری و بیزاری از دشمنان دین ، اساس ایمان و عقیدهی ماست . شیعه نمی تواند نسبت به پبغمبر و ائمه علیهم السلام اظهار دوستی بنماید در عین حال با دشمنان آنها هم کنار بیاید . خدا آقای علامه را رحمت کند که کانون محبت اهل بیت و دشمنی دشمنان آنان بود و در این موارد به واسطهی غیرت دینی ، از خود حساسیت نشان میداد .
آقای علامه ابتدا منبر میرفت . بعد خودش میگفت : فهمیدم این راه اصولی نیست و ما در آینده دکتر و مهندس میخواهیم و ادارهی مملکت باید به دست بچه مسلمانها باشد . تصمیم گرفتم یک کار اصولی شروع کنم . ایشان از صفر شروع کرد و واقعا فداکاری کرد . صبح اول وقت از ونک میآمد خیابان ایران و نظافت مدرسه را هم خودش انجام میداد . کسی که خودش را فراموش کند و فقط خدا را ببیند و خود را بشکند خدا هم کمکش میکند ، به طوری که خیلی از مسئولین مملکتی ما از دست پروردههای ایشانند . ایشان در زندگی خصوصی خودش این قدر بیپیرایه بود ولی برای مدرسه بهترینها را انتخاب میکرد : بهترین اساتید و دبیرها ، بهترین وسایل آزمایشگاهی ، بهترین وسایل تدریس .
بعضی افراد تنگ نظر میگفتند : چرا علوی باید نخبگان را جمع آوری کند و کار را به آستانهی تعطیلی مدرسه کشاندند و ایشان را اذیت و خانه نشین کردند ولی در خانه نشینی هم بسیار موثر بود و امورات مدرسه را زیر نظر داشت و همهی تصمیمات جدی از ناحیهی خود ایشان بود .
ایشان در تأسیس مدرسه به این شکل مبتکر بود . الآن شاگردان ایشان راه ایشان را ادامه میدهند . قبل از علوی محیط خیلی بد بود وکسی جرأت نمیکرد بچه اش را دبیرستان بگذارد چون جواناش از دست میرفت . آن زمان ایشان طوری مدرسه را اداره میکرد که دست طاغوتیها نیفتد . ایشان مدیریتش خیلی برجسته بود . ارادهی خدا این بود که به دست ایشان این حرکت خیر شروع بشود .
ایشان رسالهی توضیح المسائل آقای بروجردی را نوشت که نعمت و برکتی بود . آن موقع کسی احکام را نمیفهید . بعد همهی مراجع بر آن حاشیه نوشتند .
یكی از معلمین مدرسه میگفت : من دندانم درد میكرد و وضع مالیام به گونه ای نبود كه به پزشك مراجعه كنم . آقای علامه فهمید و با اصرار مرا به دندان پزشكی فرستاد و در پایان کار قبل از این كه من مراجعه كنم ، هزینهی درمان مرا پرداخت كرد . خود من مراجعاتی به ایشان داشتم برای مریضهایی كه خرج بیمارستان شان خیلی سنگین بود . هر بار كه ایشان میفهمید آن فرد واقعا محتاج است ، خودش را به آب و آتش میزد و هزینهی آن را تأمین میکرد .
ایشان هیچ تظاهری در کارهایش نداشت ، خودش میدانست و خدای خودش و وقتی تشخیص میداد کاری مرضی خداست ، با تمام توانش آن را دنبال میکرد تا به سرانجام برسد و میل نداشت کسی بفهمد . آری این گونه اعمال برای انسان ذخیره میشود . واقعا آقای علامه آیت الحق بود اگر در مجلسی شرکت میکرد اصلا علاقه نداشت اسمی از او برده شود و از این که بین علما و یا جای مخصوص بنشیند گریزان بود.ایشان جوری زندگی کرد که اطرافیانش هم او را نشناختند . خدا رحمتش کند .
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته