انجام شده در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۵
بسم الله الرحمن الرحیم
بیست واندی سال پیش، زمانی كه مدیر یك مدرسهی راهنمایی دولتی در منطقهی یك تهران بودم، با بانویی محترمه كه به عنوان معلم دینی و قرآن به آن مدرسه آمده بود، آشنا شدم. بعدها فهمیدم كه ایشان خواهر مكرمهی استاد گرانقدر علامه كرباسچیان هستند و این فتح بابی بود تا مرحوم علامه رحمتالله علیه را درك كرده، از توصیههای استاد بهره گیرم. گو اینكه بارها حكایت نگارش رسالهی بیغلط او را شنیده بودم و داستان دقت و وسواس او در جمعآوری و نگارش رسالهی عملیه را! گرچه كمی تأمل در احوالات آن عالم ربانی ما را به رسالههای نابی میرساند كه با همان دقت و وسواس، معماریشان كرده و قطعه قطعه شالودهی آنها را به هم تنیده و انسانهایی به معنای واقعی كلمه ساخته و چه مصرانه آنها را به این معماری و سوختن و ساختن فرا خوانده!
به یاد دارم هرگاه گوش تیزی مییافت سر در كنارش میبرد و میخواند:
چوب تر را چنان كه خواهی پیچ
نشود خشك جز به آتش راست
و به عنوان تكلیف یادآورمان میشد كه برای ساختن، زمان كودكی را دریابید و بر لوح جانها نقش ابدی بزنید كه كوهها از میان میروند ولی اثر كلام حق معلم تا قیام قیامت باقی و جاری است!
و هرگاه در محضرش زانوی ادب بر زمین میزدیم، تمام دردها و رنجها و خستگیها را با كلام پیامبرگونهاش میزدود، آنگاه كه میفرمود : قال رسولالله: یا علی لان یهدی الله بك رجلا واحدا خیر لك مما طلعت علیه الشمس یا علی! هدایت فردی به دست تو، بهتر است از تمام آن چه كه آفتاب بر آن میتابد.
و خود مصداق دقیق این هدایتگری بود. آری تمام زندگی او هدایت بود، رفتار و گفتارش، كارها و كردارش.
و هرگاه نگاه كنجكاوی را از میان چشمهای خیره مییافت، به لبخند میگفت: كونوادعاة الناس بغیرالسنتكم
و بعد با تمام اعمالش به درست و خیر و صوابت میخواند و میخواند:
تكلف گر نباشد خوش توان زیست
تعلق گر نباشد خوش توان مرد
به یاد دارید نبود تعلق را در آن خانهی سادهی زاهدانه كه فخر بر همهی كاخهای پرتكلف میفروخت؟ چرا كه معتقد بود: حبالدنیا رأس كل خطیئة
و در گوش جانها میخواند: انظر این تضع نفسك مراقب باشید خود را در كجا قرار میدهید! و چهقدر مراقب جایگاه خود در زندگی بود! داستان هجرت قم به تهران و تأسیس علوی را بارها شنیدهایم و این كه عاقبت، جایگاه خود را در مكانی قرارداد كه جایگاه انبیا و اولیای الهی است و همان كرد كه ایشان فرموده بودند و همان ساخت كه آنان میخواستند: انسان!
به هر كس كه میرسید و در مییافت گناهش دانش و فضل است، دیگر رهایش نمیكرد. تفاوت هم نمیكرد او زن است یا مرد؛ از زنجان آمده یا در قم ساكن است؛ عربی خوب میداند یا ماشیننویس قابلی است، ورزشكار باستانی است یا اهل قلم و انشا! چرا كه از دید او هر كاری در جهت انسانسازی كار است و الا بطالت و هدر دادن عمر و معتقد بود كه البطالة امالعیوب و واقعاً این گونه بود: المؤمن بطیء قیامه، سریع اذا قام اگر تصمیم به كاری میگرفت، تا آن كار به سامان نمیشد، از پای نمینشست!
او به درستی دریافته بود كه اگر به كار انبیا قیام نموده، برای سامان كار باید ابتدا از نفس خویش شروع كند؛ چه:
ذات نـایافتـه از هستـی بخش
كی تواند كه شود هستیبخش؟
خشك ابری كه بود زآب تهی
نایـد از وی صفـت آبدهـی
و آن چنان عنان نفس سركش به دست گرفته بود كه مصداق این كلام بود: عظم الخالق فی انفسهم و صغر ما دونه فی اعینهم
آنگاه در آرامش دریاییاش درس پرظرفیتی و سعهی صدر میگفت. غم اندوه و حزن را به سخره میگرفت و رندانه میخواند كه:
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ كه زیر و زبر شوی
و به یاد داریم كه دو انگشت كنار هم میگرفت و به هم میرساند و به یادمان میآورد كه: كلم الناس علی قدر عقولهم
و همهی این معارف عظیم الهی را به سادگی و زیبایی و با هر ترفندی در جانهای تشنه میریخت.
توصیهها، پیگیریها، دلگرمیها و دستورات و كمكهایش را وقت و بیوقت خالصانه نثار میكرد تا كه بشود آنچه شده است. تا كه گل كند همهی آن دانههایی كه با همت خود كاشته است. چرا كه مصداق این كلام الهی بود: فمن كان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحا و این اعمال صالح اوست كه اكنون موجب حیات روحانی بسیاری شده است.
گاهی چشمان دریاییاش تر میشد و با اراده میگفت: هنگامی كه دیدید كافران با هجوم و یكپارچه حمله میكنند، شما پشت نكرده و میدان را خالی نكنید. آری او هجوم یكپارچهی دشمن را میدید و لذا در پی تربیت سربازان فرهنگی بود و بزرگانی نستوه نیز پروراند.
او معتقد بود كه مادران با یك دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تكان میدهند و لذا در پی تربیت مادران آینده هم بود. یادش گرامی باد.
و اینگونه بود كه دبیرستان دخترانهی طوبی به حول و قوهی الهی و با امید به عنایات ائمهی معصومین علیهمالسلام و با هدف تربیت دختران متعهد براساس معتقدات دین مبین اسلام در سال ۸۱ تأسیس شد و با تبیین برنامههای مشخص آموزشی و تربیتی پای در وادی تعلیم و تربیت نسلی گذاشت كه قرار است زنان، مادران و همسران آیندهسازان این سرزمین باشند.
اگر این واقعیت را بپذیریم كه جامعهی امروز ما ساختهی مادرانی است كه با الهام از تعالیم الهی از هیچ كوششی در راه تربیت فرزندان خود دریغ ننمودند، پذیرفتهایم كه امنیت، استقلال و پیشرفت فردای ما، در دست مادران آینده یا دختران امروز خواهد بود و اگر در مورد كمبودها، آشفتگیها، ناهنجاریهای اجتماعی و تربیتی نیز بیندیشیم، باز جای خالی تربیت صحیح مادران را خواهیم یافت؛ پس بیراهه نخواهد بود اگر باور كنیم داشتن مادران پرصلابت فردا، با تربیت درست دختران امروز است.
پس تربیت نسلی آگاه، مسلط بر علم، هوشیار، مؤمن و مسلمان، روشن و مصمم، آشنا با علوم امروز، معتقد به ارزشهای دینی و ماهر در زندگی، همه میتوانند از اهداف این مدرسه باشند. به هر حال دستیابی به این ارتفاعات رفیع جز باهمت عالی و استعانت و الطاف الهی میسور نخواهد بود. ما موظف به انجام وظیفهایم، باشد كه ذات باری تعالی و عنایات حضرت بقیهاللهعجل الله فرجه مددرسان ما در این راه سخت باشد.
مهمترین سرمایه، نیروی انسانی كارآمد، متخصص و كاردان است كه تربیت و پرورش نسل امروز با در نظر گرفتن ظرافتها و پیچیدگیهای خاص آن، تركیب انرژی و تجربه در كادر آموزشی و اجرائی را میطلبد.
والسلام