مصاحبه انجام شده در: ۱۳۸۸/۷/۱
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده در سال ۶۵ كه از رشتهی روانشناسی دانشگاه الزهرا فارغالتحصیل شدم، توسط خانم شكرانی به مدرسهی راهنمایی هدی معرفی شدم و ۳ سال در خدمت خانم نیكومنش بودم و به عنوان معلم راهنما، معلم عربی و معلم انشا، در واقع كارآموزی میكردم. از طریق خانم نیكومنش با كلمات مرحوم علامه و روش و مشی تربیتی ایشان آشنا شدم. دبیرستان فضلیت در سال ۷۰-۶۹ تأسیس شد و یك سال در مجاورت مدرسهی هدی بود و ما در خدمت خانم و آقای رضا نیكومنش بودیم. در سال ۷۱-۷۰ مستقل شدیم. از همان سال همسرم آقای شكرانی در ارتباط با مستقل شدن مدرسه چند بار با مرحوم علامه مشورت داشتند. بعد یك بار ایشان وقت دادند با همكاران اصلی و معلم راهنماهای مدرسهی فضیلت رفتیم خدمتشان ونك. در این جلسه بود كه توانستیم به صورت مستقیم از وجود ایشان استفاده كنیم. بعدها اگر سؤالی داشتم، با ایشان تماس تلفنی میگرفتم. ما بیش از این، مكتب مرحوم علامه را مستقیماً درك نكردیم و بیشتر از حضور آقای تاجری، آقای رحیمیان و آقای كاظمی بهره بردیم. آقای كاظمی در جلساتی که برای ما داشتند، كتابهای آقای علامه را معرفی میكردند. این عزیزان همه از دستپروردههای آقای علامه هستند.
سالهای اخیر هم آقای مهدی كرباسچیان، جلسات مشتركی بین مدارس دخترانه گذاشتند كه در آن جا از نوارهای مرحوم علامه یا فیلم ایشان استفاده میشد. این جلسات سیار بود و مدیران مدارس راه شایستگان، رضویه، روشنگر، فضلیت و چند مدرسهی دیگر ماهی یك بار دور هم جمع میشدند و دربارهی مسائل تربیتی، مسائل مالی و تأمین نیرو همفکری داشتند. در این جلسات مشی مرحوم علامه توسط آقای محمودی مطرح میشد. همچنین ۴ نفر از همكاران ما دورهی آموزشی دفتر تأمین نیروی انسانی در دانشگاه شهید بهشتی را تمام كردند.
بنده كتابهای تربیتی در اختیار معلم راهنماها قرار میدهم تا مطالعه كنند و جزو قرارداد كاری ما با همكاران این است كه هفتهای ۲ ساعت از وقتشان را باید به مطالعه بگذرانند.
یكی از اهداف مرحوم علامه این بود كه دانشآموزان امكانات مناسب و فضای وسیع داشته باشند. بعد از ۱۵ سال كه در خیابان وارسته بودیم، ۳ سال است كه به محل جدید که الحمدلله فضای وسیعی دارد آمدهایم. بچّهها در این فضا با توّجه به محدودیتهای زندگی آپارتماننشینی، امکان جنب و جوش بیشتری دارند. حتی اسكیت و دوچرخهسواری و وسایل ورزشی كه در پاركها هست، در مدرسه فراهم کردهایم.
هدف ما این بوده كه در خدمت خانوادههای متعهدی باشیم كه دانشآموزان مستعد دارند، تا دو بال علمی و تربیتی را با هم داشته باشیم؛ چون از هر كدام کم بگذاریم، بچّهها متضرر خواهند شد. لذا ما با شرایط علمی خیلی خوب شروع كردیم و به لطف خدا و امام زمانعلیه السلام و همت همكاران خوب و متدین و راهنماییهای خالصانه و برادرانهی مدرسهی علوی، دو سه ساله آوازهی مدرسه بلند شد. الآن هم هر وقت مشكلی دارم، با آنها تماس گرفته و رهنمود میگیرم. البته در بالای شهر افت مسائل ایمانی بیشتر از محلههایی مثل خیابان ایران است. مثلا وقتی بچّهای از مدرسهی رفاه به این جا میآید، تفاوت سطح او با بچههای ما كاملاً مشهود است. با همهی این احوال ما تلاش خودمان را میكنیم تا وظیفهی خود را انجام داده باشیم و دست و پای خود را میزنیم كه بر خلاف فسادهای جامعه بتوانیم حركت كنیم و بچّهها را سالم نگه داریم.
ما چون دبستان و راهنمایی نداریم، بچّهها از مدارس موفقی مثل هدی، راه شایستگان، طلوع، شكوفه، رضویه به این جا میآیند و ما قدردان زحمات این عزیزان هستیم.
كار در مدارس دخترانه سختتر از پسرانههاست. در مدارس پسرانه معلم راهنما با دانشآموز از صبح شنبه تا عصر پنجشنبه زندگی میكند، اگر جمعه كوه یا اردو یا فوتبال نروند. ولی در خانمها محدودیت وقت به شدّت وجود دارد و لذا نمیتوانیم خود را با پسرانهها مقایسه كنیم.
ما معتقدیم شاید سالمترین سرگرمی برای یك نوجوان، همان درس خواندن باشد؛ چون متأسفانه سن ازدواج بالا رفته و در همهی خانهها اینترنت، موبایل و ماهواره راه پیدا كرده است.
ایدهآل برای ما این نیست كه دختری در رشتهی برق و الكترونیك قبول بشود؛ چون این رشتهها برای او كارایی ندارد. ما به خاطر نیاز مدارس دخترانه توصیه میكنیم دخترهایی كه استعدادهای خوب دارند، در علوم پایه شركت كنند؛ چون معلم فیزیك، ریاضی و شیمی كم داریم. از بین رشتههای مهندسی، مهندسی كامپیوتر برای دخترها مناسبتر است؛ چون کامپیوتر در همهی خانهها هست و همه با آن سر و كار دارند. ما هیچوقت مثل بعضی مدارس در المپیادها كار تبلیغاتی نمیكنیم؛ چون اگر دانشآموزی بخواهد جزو نفرات اوّل شود، تمام وقت او گرفته میشود و از بچّههای دیگر عقب میماند و اگر جزو ۷ نفر اوّل نشود، باید برگردد و درسهایی كه كلاس نرفته، از نو بخواند و اگر رتبه بیاورد، متأسفانه در ایران نمیماند. لذا سعی میكنیم بچّهها را تا آن جا كه بتوانیم از جهت علمی ارضا كنیم و در كلاسهای فوق برنامهی دینی از خانمهایی كه جاذبتر و جوانتر باشند و بیان خوب و رسایی داشته باشند استفاده كنیم.
ما معادل كادر آموزشی، كادر تربیتی داریم؛ مثلا نمیگذاریم یك خانم همهی سالها دینی بگوید كه برای بچّهها تازگیاش از بین برود. درسهای تخصصی هم همینطور است: فیزیك پایهی اوّل جدا، دوّم جدا، سوّم جدا. گاهی معلمی در تاریخ اسلام موفقتر است و یكی در مسألهی امامت بیشتر كار كرده، از اینها در تخصصهای ویژهی خودشان استفاده میكنیم. الحمدلله معلمین دینی ما محبوبیت خوبی داشتهاند و توانستهاند بچّهها را جذب كنند. آنها محل مراجعات بچّهها هستند و مشاوره میدهند.
ما با همراهی سروران علوی برای دانشآموزان، كانون ارزشها و اندیشهها گذاشتیم که آقای دكتر بنیهاشمی و دكتر اقاربپرست در طرح درسهای آن به ما كمك میكنند. ۲ ساعت در هفته فوق برنامه شامل مباحث تهاجم فرهنگی، تاریخ اسلام، اخلاق و امامت داریم.
ما كلاسهایی برای مادرها میگذاریم كه استقبال خوبی داشتند و مسائل تربیتی نوجوانها و مباحث اخلاقی یا مسائل حجاب زنان را مطرح میكنیم. كار روی مادرها اثرش روی دخترها منتقل میشود. متأسفانه امروز خانوادهها بچّهها را رها كردهاند و دنبال یك مدرسهی خوب میگردند كه بچّه را آن جا بگذارند و خاطرشان جمع بشود و همهجور وسائل جدید را قبل از این كه فرهنگش را یاد بگیرد، در اختیارش میگذارند. رفت و آمد بچهها كنترل شده نیست. خلاصه نسل امروزه خیلی حاكم است و خانوادهها در قبال آن درماندهاند.
یكی از مشكلات جدید كه مراجعهی دانشآموز به كتاب را كم كرده، اینترنت است. ما سعی كردیم برای بچّهها ایجاد سؤال بكنیم تا وادار بشوند بپرسند و فكر و مطالعه كنند.
گزینش ما از خانوادههایی است كه معتقد به حجاب باشند. به خانوادهها میگوییم اگر چنین نكنیم، بچّههای شما دچار تضاد میشوند. همكاران اجرایی و معلمهای راهنما همه چادری هستند. در مدرسه خیلی هزینه كردیم كه جلوی اشراف همسایهها را بگیریم؛ لذا بچهها كاملا آزاد هستند. همكاران ما وقتی میآیند داخل مدرسه، چادرهایشان را عوض میكنند و روسری رنگی میپوشند تا بچّهها تفاوت محیط داخل مدرسه كه نامحرمی در آن نیست را با محیط بیرون احساس كنند.
در جلسات مادران پیشدانشگاهی توصیه میكنم دخترها بعد از دیپلم ازدواج كنند و سپس وارد دانشگاه شوند؛ چون با ازدواج، مشی و مرامشان تثبیت میشود. همكاران دیگر هم توصیهشان این است كه بچّهها ازدواج كرده وارد دانشگاه بشوند.
یكی از مربّیان مسؤول فارغالتحصیلها است. ما ۱۴ دوره و نزدیك ۱۰۰۰ فارغالتحصیل داریم که آنها را سالی یك بار درگردهمایی غدیر در مدرسه دعوت میكنیم. امسال یك سالن ورزشی ساختیم كه امكان پذیرش همهی آنها در آن وجود دارد. همچنین سالی یك بار داوطلبین آنها را به مشهد میبریم.
خیلی از فارغالتحصیلهای ما با ما همكاری میكنند و ما در پروژههای تحقیقاتی بچهها و در کلاسهای فوق برنامهی دینی از آنها استفاده میکنیم.
چند كلاس برای فارغالتحصیلها گذاشتیم و از اساتید خیلی خوب دعوت كردیم. به طور طبیعی اوایل استقبال بیشتری شد ولی بعد ریزش پیدا كرد. الحمدلله از همین آموزشهای مذهبی در دانشگاه استفاده میكنند و حداقل میدانند یك جایی هست كه به سؤالاتشان پاسخ داده شود. ما بچّههایی داریم كه پاسخگوی شبهات موجود در دانشگاه هستند. متأسفانه دستآوردهای مدارس خوب، در دانشگاه از بین میرود و زرق و برقها دخترها را میكشد و مسائل عاطفی روی آنها خیلی تأثیرگذار است و زود جذب میشوند.
مدارس دخترانه اگر نیروی تمام وقت در اختیار داشته باشند، از مدارس پسرانه بهتر نتیجه میدهد چون رمز موفقیت معلمین راهنما و مشاورین، وقتگذاری با دانشآموز است. اگر مربی فرصت كار فردی با دانشآموز نداشته باشد، تأثیر تربیتی زیادی نخواهد داشت. ما این فرصت را كم داریم؛ چون خانم معلمها تا تجربه پیدا میكنند، مسألهی ازدواج و بچّهی كوچك، راه دور و همسرم اجازه نمیدهد شب در اردوی مدرسه بمانم را مطرح میكنند. وقتی هم سن آنها بالاتر میرود، مسائل عروس و داماد و بیماری پدر و مادر مانع وقتگذاری آنها در مدرسه میشود. در عین حال ما دانشآموزهای بدحجاب یا اهل موسیقی داشتهایم كه با وقت گذاری معلم راهنما خیلی تغییر كردند و اصلاح شدند.
ما رشتهی تجربی و ریاضی داریم. یك سال رشتهی انسانی داشتیم؛ ولی چون نوع مدارس ما رشتهی انسانی گذاشتهاند، فكر كردیم كفایت میكند.
مسائل و مشكلات كار خیلی زیاد است و با این همه وقتگذاری، با ایدهآل خودمان خیلی فاصله داریم. امیدواریم با یاری خدا و ائمه اطهارعلیهم السلام آن چه وظیفه است را بشناسیم و به آن عامل باشیم.